بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: سلوک دینی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
37396
متن پرسش

سلام وقت خوش: می‌دانیم که اعمال ما بر اساس عالَم ما هست و عالم ما بر اساس نسبت ما با وجود آیه قران می‌فرماید «کل یعمل علی شاکلته» آیا شاکله همان نسبت ما با وجود و تقرر ظهوری ما نیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هرکس بر اساس شاکله‌اش عمل می‌کند به همان معنایی که خود را با آن شاکله، شکل داده. حال باید در شکل‌دادنِ شاکله هرکس سعی کند آن شاکله‌ای را در خود پیش آورد که با روحیه عبودیت شکل گرفته باشد. موفق باشید 

37390
متن پرسش

سلام علیکم: با توجه به جمله ی عارف بالله آقای قاضی که فرمودند کسی که نماز های یومیه اش رو اول وقت بخواند به مراتب عالیه می‌رسد منظورشان در این دنیا بود یا اینکه مراتب تکامل پس از برزخ نیز ادامه میابد؟ بطور کلی آیا کسی در اواخر عمر سیر و سلوک را شروع کند و یقظه و توبه و مراقبه برایش حاصل شود و در منازل ابتدایی بمیرد این مراحل را تا فنا فی الله و پایان سفر اول و اسفار پس از آن در برزخ طی می‌کند؟ سرعت و کیفیت آن کند تر و پایینتر است؟ شرط اینکه پس از مرگ سیر طی شود چیست؟ چگونه سالک واقعی بحساب میاید و شرط ادامه مسیر در برزخ را دارا می شود؟خواهش می‌کنم توضیحات کافی بدهید. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این نوع آیات بیندیشید که می‌فرماید: «وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِي كَانُوا يَعْمَلُونَ» حاکی از آن‌که وقتی انسان در مسیر توحید قرار گیرد، نه‌تنها از ضعف‌ها و سیئات گذشته او چشم‌پوشی می‌شود، در إزای اعمالی که انجام می‌دهد نظر به عالی‌ترین و نیکوترین عملِ او می‌کنند و همه اعمال او را بر مبنای همان بهترین عمل برای او به حساب می‌آورند حتی آنچه را که در نیّت دارد و موفق به انجام آن نشده است. موفق باشید 

37384
متن پرسش

سلام استاد: رفت و آمد با فامیلی که به اهل بیت و انقلاب و رهبری و حتی مسئله ی غزه، فحاشی و ناسزای مستقیم می‌گوید بنظرتان باید به چه طریق باشد؟ و رفاقت با کسانی که اهل نماز و حجاب نیستن چطور؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در مورد آن افراد در عین اینکه نباید مطلقاً قطع رحم کرد؛ باید به طور ظریف نشان داد موافق آن نیستیم. ۲. لازم نیست قطع رابطه شود زیرا اگر معاند نباشند، می‌توانیم با محبت به آن‌ها، آنان را به اسلام امیدوار کرد. موفق باشید 

37383
متن پرسش

سلام استاد وقت شما به خیر: خیلی ممنون از مبحث حقیقت ایمان که مطرح فرمودید. آیا در مورد موقعیت های ایمانی، می توانیم بگوییم موقعیت هایی که حدّ تجربه نشده ی وجودِ هر انسانی را، به امتحان می کشاند که او در هر انتخابِ وسعتِ وجود، چقدر در وادیِ امن است و تعلقش به چیست؟ ... . فردی می گفت: «بر هر شاخه ایی نشستم خدا همان شاخه را بُرید.» خداوند پرنده را در هوا نگه می دارد، پرنده ایی که بال دارد و انسان هر چند که با دو پایش راه می رود و بال هم ندارد، می‌خواهد در عالم وجود با نور ایمانش پرواز کند. اگر حقیقتِ این نور که شدت و ضعف دارد را، نداشته باشد، نمی تواند پرواز کند. و حقیقتِ آن، ارتباط واقعی با خداوند است که مانندِ جزر و مد، اقیانوس وجود انسان را متلاطم می‌کند و سپس سکون می بخشد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال در مسیر ایمان، آنچه در مقابل انسان قرار می‌گیرد هرچه می‌خواهد باشد، زیباست حتی اگر شهادت حاج آقا مصطفی خمینی باشد و این‌که حضرت امام فرمودند مصطفی امید آینده بود. ولی آن‌گاه که با شهادت و یا رحلت او ربرو شدند بر مبنای ایمان‌شان فرمودند رحلت او از الطاف خفیّه الهی است. آن‌جا است که در آن جلسه عرض شد که چه اندازه ایمان در صحنه‌های به ظاهر می‌تواند میدان حضور خود را تجربه کند. موفق باشید  

37381
متن پرسش

«یَا غَافِرَ الذَّنْبِ الْکَبِیر وَ یَا جَابِرَ الْعَظْمِ الْکَسِیر» سلام خدمت استاد طاهرزاده. انسان گاهی در زندگی اش مدت های طولانی دچار مسائلی می شود که نمی تواند آن ها را درست ریشه یابی کند. در چنین شرایطی چه باید کرد که انسان بفهمد ریشه این مسائل در کجاست؟ چون مقام معظم رهبری فرمودند «بایستی خطا را بشناسیم و بدانیم که خطا کردیم؛ وقتی ندانیم خطا کردیم، طبعاً استغفار به معنای واقعی، توبه‌ی به معنای واقعی صورت نمی‌گیرد.»

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم آن است که خود را در مسیر بندگی و توحید ربوبی قرار دهیم. در این مسیر است که به مرور متوجه خطاها و موانع سلوک خود می‌شویم و با استغفاری واقعی که عبور از آن موانع است در روح و روان خود، جان را از توجهات الهی بهره‌مند می‌سازیم. موفق باشید

37373
متن پرسش

با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: ۱. از کجا بفهمیم که داخل سلوک هستیم یا خیر؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در نسبت خود از آن جهت که در هر کاری احساس بندگی نسبت به خدا باید داشته باشیم، راهی که همان سلوک الی الله است ظهور می‌کند و آن ایجاد نسبتی است که عبد با حضرت ربّ در انجام وظایف شرعی خود دارد. در غیر این صورت، سلوکی پیش نمی‌آید هرچند ممکن است انسان در حدّ جهنم‌نرفتن دینداری کرده باشد. موفق باشید

37370
متن پرسش

سلام استاد گرانقدرم: امروز سروده‌ای داشتم که می‌خواستم تقدیم شما و همه لب المیزانی‌های عزیز کنم: «تا هست می ناب، همین آب چه زشت است / مستِ غم تو آدم و شیطان و فرشتست» «هر قدر که مس با نفس عشق طلا شد / کافیست؛ به ویرانه بیا نوبت خشت است» «کافر بجز این است که پشتش به تو گرم است؟ / هرچند که زشت است ولی نیک سرشت است» «حلّاجِ دل از فلسفه‌ام کرد شکایت / محکوم زوال است هر آن پنبه که رشتست » «بر کِشته‌ی خود هیچ منازید که این باد / دمساز بهار است ولی دشمن کِشت است » «با خطّ خوشی بر دلم این جمله نوشتی: / وقتی که تو باشی چه نیازی به بهشت است» ۲۳ فروردین ۱۴۰۳

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هر چیز خوبی وقتی با حضور ایمانی انس با حضرت محبوب مقایسه شود؛ آن را ارزشی نیست. و هرچیز ناملایمی آن‌گاه که پای حضور حضرت محبوب را به میان آورد، چه اندازه زیباست به همان معنایی که فرمود: «در بلا هم می‌چشم الطاف او / مات اویم مات اویم مات او». موفق باشید

37360
متن پرسش

سلام استاد عزیزم: اینکه انسان بدون هیچ دلیلی به کسانی حب شدید پیدا می‌کند آیا مانع سیر است؟ هرچه می‌خواهم این حب را سرکوب کنم نمی‌شود که هیچ بیشتر هم می‌شود! آیا این یکجور تعلق به دنیاست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم آن است که به وسعتی که در خود داریم نظر کنیم تا کاری ما را از کاری باز ندارد یعنی اگر دستْ در کار است، دل با یار باشد. در این حالت علاقه به دیگران مانع حضور گسترده ما نمی‌شود. موفق باشید

37355
متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیزم: شما همواره فرمودید که اشتغالات زیاد دنیایی مانع کسب ورع می شود و یا توجه دادید به احادیث پیرامون بخش بندی کردن زمان و اختصاص قسمت اعظم فعالیت روزانه به مشاغل را اشتباه دانسته اید. این مطالب را با مرور زندگی برخی از بزرگان معاصر نتوانستم تطبیق دهم، به عنوان مثال در وصف پرکاری شهید طهرانی مقدم و یا حاج قاسم بسیار شنیده ایم. لطفاً در فهم درست این مسئله مطلبی بفرمایید و یا اینکه مرجعی را معرفی بفرمایید که ابهامات بنده را برطرف کند. سپاس

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی افقی از نور توحید در دل تاریخ در مقابل انسان گشوده شود، حضور فعّال او در صحنه صحنه‌های آن تاریخ نه تنها مشغله نیست بلکه حضوری است عین توحید که انسان در هر لحظه آن حضور، در هرکجا که باشد احساس می‌کند در قرب الهی قدم برمی‌دارد، حال چه شهید تهرانی مقدم باشد و ساختن موشک و یا شهید آوینی باشد و تهیه «روایت فتح» و یا اشک‌های نیمه شب رهبری باشد در دعا به ملتی که بنا دارند در راه حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» قدمی جلو بگذارند. در آن صورت «همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت». موفق باشید

37354
متن پرسش

سلام استاد عزیز: وقتی ما گناه کارا تکیه می کنیم به غیر و خوشیم و با زندگی حال می‌کنیم هنوز نمک اهل بیت و‌ خدا زیر زبونمونه ولی اون غیر پشتمونا خالی میکنه شدیدااااا تو این دنیا احساس تنهایی می‌کنیم نه راه پس داریم نه راه پیش. خدا را که از دست دادیم و‌ دل خوشی ای تو‌این دنیا نداریم که بهش تکیه بزنیم وقتی توبه می‌کنیم و بر می‌گردیم سراغ خدا بیشتر اوقات از گناه توبه می‌کنیم و این احساس تنهایی هنوز هست حالا ما نه خدا را داریم و نه دنیا و ادماش رو اونجا انگار صد تکه شدیم و قلبمون می‌خواد از جا کنده بشه اونجا باید چیکار کنیم!؟ من هیچ وقت نتونستم بدون عشق زندگی کنم و حالا در این برهوت بی عشق باید چیکار کنم؟ هیشکی نیست تغذیمون کنه و خلاصه اون صبر بر طاعت برای بازگشت خدا را نداریم و انگار محبوریم برگردیم به همون ادمای دنیا و‌ وقتی این قصه بارها و سال ها تکرار شده قلبم انکار زنگار زده و‌ چه سخت و چه سخت حالا هر بار میخوام برگردم و توبه می‌کنم به هفته و روز نکشیده که برمی‌گردم به همون عالم قبل چون خدایی ندارم و این قلب پر ازگناه و پر از ادم اشتباهی ظرفیت پذیرش خدا را نداره جوری توی گل گیر کردم که خیال می‌کنم تا الان کسی شبیه من نبوده چه کنم استاد عزیز!؟ چه‌کنم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در راستای حضوری متعالی با خود باید به قرآن رجوع کرد. در این رابطه پیشنهاد رجوع به عرایضی است که در سوره «بلد» شد. https://lobolmizan.ir/sound/1065?mark=%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87%20%D8%A8%D9%84%D8%AF. موفق باشید

37352
متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیز: سوالات زیادی دارم که با توجه به متفاوت بودن مباحث آن ها را در سوال های جدا از هم طرح می‌کنم پیشاپیش از اینکه وقتتون را می‌گیرم عذر خواهی می‌کنم من‌جوانی هستم که چند سالی است دانشکاهم تمام شده. در دانشکاه شرایط عرفانی و روحی خوبی داشتم. حالا دیکه از اون دوستان و کتب و مکان های معنوی و فضا های معنوی خبری نیست کم کم دچار روزمرگی، کار، ارتباط نالازم و‌ کاها تلفنی ناسالم با نامحرم، دوری از مسجد و... شدم من همیشه دوست دارم در محضر خدا باشم و هیچ وقتتت از انکه فلان گناه را می‌کنم خوشحال نبودم و نیستم ولی تقریبا در همه ی ازمون های خدا شکست خوردم خیلی دوست دارم عاشق خدا باشم خیلی دوست دارم همیشه خودم را در محضر خدا ببینم ولی کشش فضاهای گذشته اینقدر زیاد هست که نمیتونم و اصلا نمیتونم صبر بر طاعت کنم به شدت احساس تنهایی که می‌کنم میرم سراغ گناه و نامحرم و پیام و... از طرفی به شدت دوست دارم در محضر خدا باشم نمیتونم و نمیدونم چه کنم راه های زیادی را هم امتحان کردم ذکر، کتاب، دوری از فضای مجازی و.. ولی نشد که نشد این عشق به خدا چطور باید برگرده!؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر فرموده اند: «مهر خوبان در میانِ جان نشان / جان مده الاّ به مهر دل‌خوشان» از آن جهت است که باید افق جان ما شخصیت انسان‌های کامل باشد و با آن‌ها به‌سربردن از طریق انس با شخصیت علمی و عملیِ آن‌ها؛ جهانِ ما همانی می‌شود که آن عزیزان در آن جهان حاضرند. در این رابطه ارتباط با دوستان معنوی و حضور در جلسات معرفتی، ما را هرچه بیشتر به خودمان برمی‌گرداند تا در جهانی که شهید حاج قاسم سلیمانی‌ها در آن قرار گرفته‌اند، قرار گیریم و در فهم رهبر معظم انقلاب توفیق یابیم. موفق باشید

37339
متن پرسش

سلام حاج آقا: شما بهتر می دانید زمانه از جهاتی چقدر ظلمانی است. همچنین بهتر می دانید ما جوان ها چقدر در معرض ظلماتیم. و همچنین شما بهتر می دانید که زیارت اولیای معصوم علیهم السلام و مشاهد مشرفه چقدر در رفع حجب ظلمانی غوغا می کنند. از طرفی هم متأسفانه ما از این مکان های مقدس دوریم و نمی توانیم همیشه در این مکان ها حاضر شویم. حال با این اوصاف چه توصیه ای می فرمایید که خدای متعال همواره از ظلمات غسل مان دهد؟ در این ایام پایانی ماه مبارک التماس دعای مخصوص

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر فرموده اند: «مهر خوبان در میانِ جان نشان / جان مده الاّ به مهر دل‌خوشان» از آن جهت است که باید افق جان ما شخصیت انسان‌های کامل باشد و با آن‌ها به‌سربردن از طریق انس با شخصیت علمی و عملیِ آن‌ها؛ جهانِ ما همانی می‌شود که آن عزیزان در آن جهان حاضرند. موفق باشید

37329
متن پرسش

چیزی که باعث می‌شه از زندگی کردن روی زمین لذت ببرم و نخوام بمیرم اینه: دل آدمایی که باهاشون برخورد می‌کنم رو نسبت به نفس خودم معنا کنم! یعنی اگر کار می‌کنم ازدواج می‌کنم راه میرم و هرآدمی رو می‌بینم بسرعت دلش رو نسبت به خوشحالی خودم معنا کنم! در حدیث داریم که با محبت صاحب قلب ها شوید! منم همین رو لازم دارم یعنی نسبتی با آدما و موجودات همواره سریع بدون کهنه شدن و البته با حافظه بسیار قوی و تیزم و باز البته فراموش کردن گیرو‌گره های آدما، در ملاقات دوباره باهاشون!. اگه این ویژگ ریو بدست بیارم آدم غَنیی میشم چه از مال دنیا و چه برزخ‌ و آخرت. اگه پیداش کنم حتی اگه جاودان و مطمئنم باشم بازم از پیشرفت و ورود به مشکلات هر روزه برای ساخته شدن باکی ندارم و در این صورته که نه تنها زمین خورده ظن دیگران نسبت به خودم نخواهم شد بلکه دیگران رو از مرگ نجات دادم و به یاد زندگی انداختم! ﻣُﺸﮏ ﺭﺍ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺗﻮ ﺭﺍ ﯾﮏ ﻋﯿﺐ ﻫﺴﺖ، ﺑﺎ ﻫﺮ ﮐﻪ ﻧﺸﯿﻨﯽ ﺍﺯ ﺑﻮﯼ ﺧﻮﺷﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﻫﯽ؛ گفت: ﺯﯾﺮﺍ ﮐﻪ ﻧﻨﮕﺮﻡ ﺑﺎ ﮐﯽ ﺍﻡ، ﺑﻪ ﺁﻥ ﺑﻨﮕﺮﻡ ﮐﻪ ﻣﻦ ﮐﯽ ﺍﻡ!. این یعنی بهترین ارتباط با مخلوقات و خود و این یعنی آغاز زندگی. کم تر از این اگر معنایی پیدا کنم مجبورم تحت مکتب سرمایه داری و سلسله ارباب و برده ایه تمدن غرب وارد زندگی اجتماعی بشم و غیراز این دو، چاره ای ندارم! مگر اینکه بمیرم. این یعنی امپراطوری عبودیت تحت فرمان توحید! و هم اراده شدن با توحید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده این نکته‌ای خوب و مهم است و باید از خداوند بخواهیم راهی مقابل ما قرار دهد که نسبت به دیگران چنین نقشی داشته باشیم، حتی اگر در حدّ زندگی و کار ساده‌ای باشد مانند آن فرد قفل‌ساز https://eitaa.com/alamevojud/69. موفق باشید

37322
متن پرسش

استاد بزرگوار سلام و نور. قبول باشه طاعات و عبادات شما.ان‌شاءالله. استاد لطفا در مورد قبض و گرفتگی روح و راه درمانش بفرمایید. این قبض خیلی اذیت کننده‌ است چکار کنم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این حالت، چیز بدی نیست و منحنی این قبض و بسط‌ها اگر از معارف توحیدی غفلت نشود، رو به صعود دارد. به قول جناب مولوی: «اي برادر عقل يکدم با خود آر/ دم بدم در تو خزانست و بهار» بالاخره این نوع قبض و بسط ها در مسیر رجوع به حضرت حق پیش می‌آید؛ عمده همان صبر قرآنی است یعنی پایداری در وظایف حتی در مواقعی که انسان در قبض قرار دارد. تا ان‌شاءالله آن صفای نهایی پیش آید. إن شاءالله عرایضی در جلسه اعتکافی که در اواخر ماه رمضان در پیش است تحت عنوان «حقیقت ایمان» خواهد شد که می‌تواند در این مورد ما را به اندیشه دعوت کند. موفق باشید

37317
متن پرسش

سلام استاد: اگر روح همه کمالات را دارد پس تقویت روح و تقویت اراده و غیره یعنی چه؟ و اساسا در قوس صعود چه تغییری در روح ایجاد میشه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما با اراده‌های خود می‌توانیم آن کمالات تکوینی را به عنوان یک شخص از آنِ خود کنیم تا آن کمالات از طریق رعایت دستورات شرع و توجه به هویت فطری خود برای ما حاضر شوند. موفق باشید

37310
متن پرسش

سلام استاد بزرگوار وقت بخیر: استاد من زمانی شوق زیارت امام یا امامزاده ای رو در دلم حس می‌کنم و خیلی مشتاق و دلتنگ زیارت می‌شوم، وقتی به حرم می‌روم اما انگار دلم یخ می‌زند، دیگر خبری از آن شوق نیست. می‌نشینم ادعیه می‌خوانم با حال خیلی معمولی، زبانم به دعا کردن و حاجت خواستن نمی‌چرخد. البته برای فرج امام زمان دعا می‌کنم، اما حوائجی که مد نظرم هست، زبانم به گفتن نمی‌چرخد و هیچ خبری از آن اشتیاق و حلاوت مناجات در آن لحظه نیست و وقتی برمی‌گردم بسیار غمگین می‌شوم که چرا قبل رفتن آن همه بی‌قراری و دلتنگی بود اما در حرم حال عبادت نبود و بسیار ناراحت می‌شوم. استاد بنظر حضرتعالی علت این اتفاق چه می‌تواند باشد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نباید به خود سخت بگیرید. فرموده‌اند: «گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم / چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی». در چنین مواردی می‌توان زیر سایه امام و یا امام‌زاده‌ای که به زیارتشان مشرف شده‌اید؛ به تدبّر در قرآن و زیارت‌هایی مثل زیارت جامعه بپردازید. موفق باشید

37289
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیک بجوامع السلام:
«دعا و مناجات؛ عبور از نیست انگاری»
امام علی علیه السلام می‌فرمایند: «من قرع باب اللَّه فتح له» كسي كه درِ خانه خدا را بكوبد، به رويش باز شود. 
در روزگاری که نهیلیسم در تاریخ زیست انسانی مان حاضر شده است و انسان ها در فضای آن تنفس می کنند باید به فکر حضوری دیگر از تاریخی باشیم که بتواند در فردای زندگی انسان حاضر باشد تا انسان ها به آن دل بسپارند و در آن حاضر شوند. حسی شدید تر و ایمانی شور انگیز تر تا بتواند آن ها را از تلخ کامی نیست انگاری دوران رهایی ببخشد. جهیدن از هیچستان عالم نهیلیسم علاوه بر حضور بنیان های نظری تاریخی اش محتاج انگیزه های عملی و شور انگیز اجتماعی از جنس وجود است تا بتواند حس احساس حضوری که آدمی گم کرده بود را بیابد و از فضای تنگستان پوچی به فراخنای خنک عالم انس مشرف شود. انسان تاریخ ما سردرگم مناسبات عالم نهیلیسم شده است و به این خاطر گوش‌اش از شنیدن حرف‌های تکراری و بیهوده و سخنانی مذهبی که آن سخنان، تاریخ خودشان را از دست داده‌اند و نمی‌تواند مطلوب جان انسان تاریخ ما باشد و ما همچنان با اصرار بر آن سخنان در پی آن هستیم که با بشر امروزین سخن ها بگوییم و این یعنی کلافه کردن خود و مخاطبی که دارد رنج می برد از تحیری که دچارش شده است. ما برای گذر از رنج تاریخ نیست انگاری و پوچی باید ابتدا در آن حاضر شویم و سپس از آن عبور کنیم، حاضر شدن به معنای فهم مناسباتی که ما و آدم امروز را در بر گرفته است و عبور به معنای افقی عالی و برین که در مقابل این انسان قرار دهیم تا او آن عالم را مطلوب جان خود بیابد و حضور در آن ساحت را حقیقت گمشده ای که در پی اش بود پیدا کند و این افق گشایی و عوض شدن ساحت ها با زور و جبر مهیا نمی شود بلکه به انتظار نشستن اما انتظاری فعال در جهت گشودگی عالم و آدم با هم که این گشودگی در حال گسترش است در تاریخ امروز ما و اهل فهم زمانه ظهورات آن را می یابند و مشاهده می کنند و هم اینان اند که باید در بستر تاریخ با بیان هایی متناسب با جان انسان امروز با او به گفت بنشینند و او را برای تغییر ساحتی جدید مهیا کنند. بی شک بشر در فردای این گشودگی حاضر می شود و عطای نهیلیسم را به لقایش خواهد بخشید و انسانی دیگر ظهور خواهد کرد. غزه نمونه ای از وضع حمل انسانی است که مشاهده می کنید تقابل انسانی شور انگیز در برابر عالم نیست انگار غربی که آدم را معطوف به اراده ی غلبه بر دیگران معنا می کند و اما صحنه ی حضور ایمان همان چیزی است که فردا با آن مواجه خواهیم شد و آن‌هم، نه به صورت فردی بلکه حضوری جهانی و انسان جهان فردایی ما از جنس همین ایمان است و آنهم در ساحت شورمندی و شورانگیزی و نه ایمان دیروزین و نمادین! این نمونه ای است از حضور پس فردایی عالم انسانی و مناسبات ایمانی‌اش. 
اما برای نجات جوان امروز و آدمی که تمام ساحت انسانی اش در تحت لوازم هیچستان نهیلیسم قرار دارد بایست نظر به وجوه جدیدی از زبانی متناسب با این تاریخ بود تا بتوان ظهورات و بروزات مناسبات جدید تاریخی را روایت کرد و به گوش اش رساند. آری به نظر می رسد زبانی که بتواند در امروز تاریخ به گفت آید جز وجود نیست چرا که از جنس نیستان است (بشنو از نی چون حکایت می‌کند از جدایی‌ها شکایت می‌کند) و زبانی است در برابر زبان هیچستان. به نظر می‌رسد همان‌گونه که زبان تاریخی است گوش ها یا بهتر بگویم فهم ها نیز تاریخ است و اگر با زبان و گوش تاریخ خود همراه نباشیم نه می توانیم سخن زمانه را بگوییم و به گوش‌ها برسانیم و نه گوش شنیدن حرف‌های زمانه را می‌شنویم و بنابرااین گرفتار آنی می‌شویم که امروز هستیم و بسیاری از گره‌های آدمی در این عصر با زبان گشوده خواهد شد منتهی باید زبان مطابق زمانه به میان آید و گرنه شاهد همین بی‌رونقی در گفتگو خواهیم بود. اما ما قائلیم که این زبان به میان آمده و گوش ها نیز آماده شنیدن شده اند و جان ها در پی حقیقتی دیگر در هستند و خسته از آنچه که امروز با آن مأنوسند. (پس ای زبانِ وجود به سخن آی و گوش‌های خسته از عالم نیهلیسم را سیراب کن) امروز وجه گشوده‌ای که می‌تواند آدمی را از درون جانش آشنای ساحت حضور بگرداند، عالم مناجات است، همان عالم و ساحت درونی ارتباط انسان با بی‌نهایت با گشوده‌ترین وجه عالم هستی و عالم وجود، ارتباطی که دستِ بریده آدم نیست‌انگارزده را به ریشه و مبدا تکوین حقیقی‌اش که گمشده جانش نیز می‌باشد متصل می‌کند و فریاد کو کوی انسان را به حقیقت هو هوی‌اش می‌رساند. آی آدم‌ها! این صدای خداست که پس از فریاد خدا مرده غرب، به گوش می‌رسد. آگاه شوید و از خود و وجود خود و حقیقت درونی‌تان به آن بپیوندید و با این آشنای جان آدمی، این بیابان خشک هیچی‌ها را بوستان دوستان کنید و از عدم به وجود سیر کنید و خود را برهانید . 
مناجات یکی از این ساحت هاست که باید با انسان در میان گذاشت می دانم سخن از چگونگی به میان آوردن است و چگونگی بردن این انسان است به پای این سفره! اما بایست با صبر و مدارا در انتظار بود تا افق های آن بیش از پیش خود را بنماید و آدمی خودش را در آن عالم پیدا کند، آری به زور و جبر نمی شود! پس ما چه کنیم؟ بایست متذکر طلوع آن تاریخ باشیم و نسبت به حضور ادمی در آن به تبیین حالی باشیم که امروز به آن دچاریم و حالی که فردا با آن روبرو خواهیم شد.
 مناجات با خدا یکی از آن لایه‌های ارتباط انسان است که دقیقا در نقطه رسیدن انسان به ضعف و درد و رنج اش به سراغ او می‌آید، ارتباط با عالمی برتر و گفتگو با عالمی بی نهایت که به تمام ابعاد و ساحات وجود انسان آگاه است و تکیه گاه انسان بی سامان و بی پناه تاریخ می شود. مناجات صورتی تاریخی دارد که اگر از آن غفلت کنیم فقط به درد حسینه ها و مساجد می خورد در حالی که ساحت تاریخی مناجات و دعا را امام معصوم در صحیفه سجادیه برایمان به میان آوردند انسان اگر در تاریخِ بی‌سامان نهیلیسم به سامان عالم قدس دست پیدا نکند حیات زندگی زمینی اش با مرگ طاقت فرسا تفاوتی نخواهد کرد. ببینید صحیفه سجادیه در تاریخی به میان آدم ها آمد که ظلمت پوچستان بنی امیه به سراغ آدم ها آمده بود و حضرت سجاد (علیه السلام) با صحیفه و دعا آدمی را به تاریخ خودش بازگرداند تاریخی که امتداد حیات حسینی بود و ارتباط آدم و عالم با ساحت قدسی اش. نباید از حیات حقیقی انسان غفلت کرد و گرنه صورت عالم مدرن جای خالی حقیقت را به راحتی تصرف خواهد کرد و ما می مانیم و انسانی درون تهی و بی مایه که برای این حس پوچی و آزار دهنده ی درونی اش دست به هر رفتار و عملی می زند تا خودش را از این بی سامانی برهاند و تاریخی را می سازد پر از مسئولیت‌گریزی و خشونت و بی‌توجهی و چشم‌پوشی از آنچه در پیرامونش می‌گذرد. اما اگر صورت تاریخی وجود و حقیقت به میان آدمی برگردد می شود آن نمایش بی بدیلی که در اربعین و تشییع شهدا مشاهده می کنیم، می شود راهیان نور، می شود مجالس شبهای قدر و اعتکاف که آدم‌هایی در آن به میان می‌آیند که در ظاهر متفاوتند اما متوجه حضور حقیقتی فراتر از آنچه با عالم مدرن به سراغشان آمده شده اند و ما باید با این نظر به سراغ ادامه تاریخ برویم و این حس را و این فهمی را که ظهور کرده است در جان آدم آخرالزمانی تقویت کنیم و نگذاریم گرفتار تخدیر شود و ما را با فراموشی مواجه کند و یا به جای پرداختن به حضور انسانی اینچنین دنبال تربیتی باشیم در همان گذشته دیروزین. 
مناجات با صورت تاریخی‌اش، امروز می‌تواند ما ار از ظلمت تاریخ نیست انگار عبور دهد اگر ما این توانایی را در خود بوجود آوریم که بتوانیم با زبان وجودی با این انسان سخن بگوییم؟ شاید بپرسید زبان وجودی چیست؟ زبان وجودی از چیستی بر نمی‌آید که محکوم به چگونگی باشد. زبان وجودی همان زبان ساحت حضور است که بیان آن حقیقتی است که مطلوب فهم جان آدمی است که از ما طلب حقیقت را می کند. و حتما زبان وجودی نباید به گفت آید، گاهی با یک صحنه تاریخی به گفت می‌آید و انسان‌ها آن را تصدیق می کنند و گاهی در یک حادثه ای به وقوع می پیوندد و انسان ها را با آن روبرو می کند همچون یوم الله هایی که از پس گذراندیم و یا گاهی با تشکل ها و برنامه هایی همچون جشن بزرگ غدیر یا سفری همچون راهیان نور. باید بیش از این در این باره سخن گفت و از آن سخن به میان آورد تا بتوان ابعاد بیش‌تری از آنچه بر ما می‌گذرد و آنچه باید به سراغمان بیاید و یا آنچه را که باید منتظر باشیم تا ما را در بر بگیرد بشویم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از «مناجات» سخن به میان آوردید و این‌که چگونه جایگاه اصیل مناجات را با درک نیست‌انگاری «فهم» کنیم تا به جای سخن‌گفتن از معنای مناجاتی که تاریخِ آن گذشته است، به مناجاتی بپردازیم که امروز و فردا و پس فردای ما را احیاء می‌کند و این، حقیقتاً همان ایمان است که گمشده ما می‌باشد. ایمانی که اگر مانند باورهای انتزاعی، جزمیتِ لازم را ندارد و چون بید در جانِ ما لرزان است؛ ولی همه حقیقت و همه معنا در همین ایمان است. عرایضی تحت عنوان «حقیقت ایمان در منظر امامان معصوم «علیهم‌السلام» و عرفا » در پیش است که در آن‌جا نسبتِ بین فلسفه وجودی به همان معنای اصالت وجود و ایمان به میان آمده است و در آن‌جا عرض می‌شود: 
 در حضوری که با فلسفه وجودی پیش می‌آید جدّ و جهد آن حضور و یا ایمان نقش مهمی دارند هرچند منجر به شوقی مبهم می‌گردد که در ادامه آن جدّ و جهد می‌تواند معنادارتر شود ولی نه به صورتی که با عقل انتزاعی می‌توانیم با باورهای خود به صورتی جزمی به‌سر ببریم. 
مولانا در دفتر دوم مثنوی, حکایت شخصی را می‌آورد که شتری گم کرده است و با جدّ و جهد فراوان، پُرس پرسان از نشانه‌های شتر از این و آن، در جستجوی گمشده خویش برمی‌آید. شخص دیگری که شتری گم گشته ندارد، با مشاهده گرم رَویِ شخصِ شتر گم کرده، به گونه‌ای مبهم پی می‌برد که این تکاپو گزافه نیست. پس به دنبال او روان می‌شود و سرانجام شتر گم‌شده‌اش را که همان ایمان است، می‌یابد به آن معنا که کدام انسانی است چنین شتر گم‌گشته‌ای ندارد؟ آن شخصی که به ظاهر شتری گم نکرده بود، در جدّ و جهد آن‌کس که شترش گم شده بود؛ شتر گم گشته خود را می‌بیند و این بار با جدّ و جهدی بیشتر به دنبال آن رهسپار می‌شود:
بوی برد از جدّ و گرمی‌های او        که گزافه نیست این هیهای او
اندر این اشتر نبودش حق، ولی       اشتری گم کرده است او هم، بلی
خطاب به آن شخص که از ابتدا واقعاً شتری گم کرده بود. می‌گوید:
مر تو را صدقِ تو طالب کرده بود         مر مرا جدّ و طلب صدقی گشود
صدق تو آورد در جستن تو را        جستنم آورد در صدقی مرا
به همان معنایی که حضرت سجاد «علیه‌السلام» در دعای «ابوحمزه» که دعای تمرین حضور در ایمان است، به جای تکیه بر اعمال خود برای نجات از عقوبت الهی، به فضل الهی امیدوارند و عرضه می‌دارند: «لَسْتُ أَتَّکِلُ فِی النَّجَاةِ مِنْ عِقَابِکَ عَلَى أَعْمَالِنَا بَلْ بِفَضْلِکَ عَلَیْنَا...»؛ عامل نجات من از عقاب تو تکیه بر اعمالم نیست، بلکه امیدواری به فضلی است که تو بر ما داری. این همان توجه به صدق راهی است که رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» مقابل آن حضرت گشودند و با نظر به صدقِ آن راه، حضرت سجاد «علیه‌السلام» در دعای ابوحمزه در آن راه گام می‌زنند به همان معنای حاضرشدن در ایمان و تجربه آن حضور که با تکیه بر اعمال ما نمی‌ماند ولی با نظر به فضل او می‌توان حضور آن را تجربه کنیم.
 گر آدمی همچنان خود را در آن موقعیت‌های ایمانی با همان قبض و بسط‌هایی که پیش می‌آید، نگه دارد آن بصیرت‌ها مکرر در مکرر می‌شوند و سالک را بیش از پیش در فضای ایمانی قرار می‌دهد، ایمانی از جنس ایمانی که حضرت سجاد «علیه‌السلام» این‌طور از آن در خود احساس می‌کنند که: « الهي لَوْ قَرَنْتَني بِالاَصْفادِ وَمَنَعْتَني سَيبَكَ مِنْ بَينِ الاْشْهادِ ودَلَلْتَ عَلي فَضايحي عُيوُنَ الْعِبادِ وَاَمَرْتَ بي اِلَي النّارِ وَحُلْتَ بَيني وَبَينَ الاَبْرارِ، ما قَطَعْتُ رَجآئي مِنْكَ وَما صَرَفْتُ تَاْميلي لِلْعَفْوِ عَنْكَ» خدايا، اگر مرا با زنجيرها ببندی، و عطایت را از میان همه خلق از من منع کنى، و ديدگان بندگانت را بر رسوايی‌هايم بگشايي، و فرمان دهى که مرا به آتش دوزخ کشند و میان من و نیکان جدایى افکنى، اميدم را از تو نخواهم بريد، و آرزويم را از عفو تو باز نخواهم گرداند. و این نوع مناجات، ما را به ایمانی رهنمون می‌شود که اولیای الهی در جان خود دارند. موفق باشید    

37283
متن پرسش

با عرض سلام! الان الحمدلله من دو پسر دارم. الان آنها شغل می‌خواهند. کار می‌خواهند. زندگی می‌خواهند. اما متاسفانه شرایط اقتصادی جامعه به گونه‌ای است که امیدی برای آینده آنها نیست. آنها نا امید هستند. از دین و مملکت و کارگزاران آن و خدا و... بدبین شده اند. به نظر شما چکار باید کرد؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلماً در جهانی که جهان خداوند است راه‌ها به کلی برای ادامه حیات بسته نیست. اگر با توکل به خداوند جلو برویم مانند دیگر انسان‌ها، راه‌های زندگی گشوده می‌شود. عرایضی در این رابطه در کتاب «جایگاه رزق در هستی » که روی سایت هست، شده. می‌توانید به آنجا رجوع فرمایید. موفق باشید 

37279
متن پرسش

سلام استاد: طاعات و عبادات قبول. ببخشید میشه لطف کنید چند راه برای کوچک کردن قوه ی واهمه و قوی کردن قوه ی عاقله بگید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» بتواند راه‌هایی را جهت فهم واهمه و عبور از آن به میان آورد و پس از آن خوب است که به جزوه «شرح مختصر دستورالعمل آیة الله بهجت (رحمة الله علیه)  رجوع فرمایید. موفق باشید https://lobolmizan.ir/search?search=%D8%A8%D9%87%D8%AC%D8%AA&tab=posts&inner_tab=leaflet

37271
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. زمانی که هوای نفس غلبه می‌کند و انسان در آستانه معصیت است چه بکند که بتواند بر این هوا پیروز شود؟ بارها شده که تصمیم گرفته شده که وقتی هوا فشار می‌آورد مبارزه کند چون بارها لمس کرده و می‌دانسته که بعد از انجام معصیت نابودی و پشیمانی است اما موقع فشار هوای نفس همیشه هوای نفس برنده می‌شود و انسان بیچاره نمی‌داند چه کند؟ بارها هم توبه می‌کند اما گویا توبه‌ها واقعی نبوده با اینکه با آه و ناله و گریه همراه است. نمی‌داند چه کند؟ لطفا کمک کنید جواب این سؤال برای من حیاتی است بطوری که سرنوشت من به آن گره خورده. خواهش می‌کنم کمکم کنید. 🙏🏻🙏🏻🙏🏻

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نه! همان توبه‌ها که می‌فرمایید واقعی نبوده، حقیقتاً واقعی بوده به عنوان تذکرات معنوی نسبت به آثار آن گناهان و به خودآمدنی نسبت به افقی که در اثر آن گناهان بسته می‌شود. می‌ماند که برای عبور از میدان گناه، باید به میدان توحید نظر کرد و افقی که میدان رحمت الهی به نور ایمان در مقابل انسان گشوده می‌شود تا هرچه بیشتر معلوم گردد چه اندازه گناه، موجب تاریکی رابطه انسان با توحید و ایمان می‌شود. مباحث «معرفت نفس» برای درک توحید مؤثر است. موفق باشید      

37268
متن پرسش

در میخانه گشایید به رویم شب و روز که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم. استاد مگر نه اینکه «ادعونی استجب لکم» صحیح است «و اذا مرضت فهو یشفین» صریح؟ مکر نه اینکه عشق در یک لحظه اتفاق می‌فتد؟ مگرنه اینکه خیلی ها کم طاقتند و دل نازک و شکستنی ترند؟ مگر نه اینکه از فصوص و منازل و نماز و طاعت کاری نمی‌آید و او با ندایی در باز می‌کند و باب خانه معشوق باز است؟ مگر نه اینکه از همه بریده ایم؟ مگرنه اینکه عشق صورت می‌خواهد؟ استاد من نمی‌توانم با شعر رباید دلبر از تو دل ولی آهسته آهسته زندگی کنم! استاد از خودم بیزارم، مگرنه اینکه خوب و بد را اینجا باهم می‌خرند؟ آه که چه سخت است غطائی که چشمانم را کور کرده است. می‌دانم مشکل از من است اما بنظرم کار معشوق هدایت امثال من که بد هستم است! خوب ها که خوبند! مگرنه اینکه جدشان با جذامی‌ها می‌نشست، جذام ایمان من هم نمی‌تواند مانع رویتش شود! مگرنه اینکه ... مگرنه اینکه... استاد من گله دارم از این سردرگمی! از این بی کسی! از بی معشوقی و بی امامی! او که هست می‌دانم ولی استاد مگرنه اینکه هرجا گلی هست خار و خاشاکی هم هست! آه که ان الله لا یعجل لعجله الناس! اما من از فردا بیمناکم که نکند وقتی در خودم غوطه‌ورم سر برسد! می‌دانم که به درد همان گردو بازی می‌خورم! ما را چه به کوچه لیلی! اما مگرنه اینکه او هیچ صدایی را بی پاسخ نمی‌گذارد و همین آه لبیک پیشاپیش اوست؟ آه که چه زمانه سختیست! متی احار فیک یا مولای! می‌گویند وقتی می‌بینی اش که دیدن و ندیدن برایت فرقی نکند وای خدا نکند که به این حال برسم که دیدن و ندیدن معشوق با هر توجیهی برایم فرق نکند! من خاک بر سر گمراه نبینمش چه کنم! حالا نمی‌دانم اسمش می‌شود اوبژه یا سوبژه! استاد من دارم از بی مونسی قابل رویت می‌میرم دعایی بکنید برایمان! دعای استاد در حق شاگرد مستجاب است! بخدا پیگیر مباحث عرفانی هستم می‌دانم این حرفهایم کلی ایراد دارد و صحیح نیست و بی مبنا هستند! اما کم آوردم، رویت او در انقلاب و رهبری و امام و... درست جای خود اما رویت متعینه شخصیه او خودتان هم می‌دانید چیز دیگریست که به همه حصولمان آتش می‌زند! آه از کوری و دوری و صبوری! نوری کاش می‌تابید به این خیال آشفته تا از موقنین شوم! و کذلک نری ابراهیم ملکوت السماوات و الارض! ابراهیم نیستم اما کذلک ای می‌شود برایم پیش بیاورند! آه از این خودخواهی های من! امام را هم برای تسلی دل خود و هوس می‌خواهم چه کنم که نمی‌فهمم و با نفهمی انس دارم! خاک بر سر من که جذام ایمانم را خورده! و باز خاک بر سر من. ای حجت خدا این دیوانه را ببخش یا صاحب الزمان

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فرمود: « ثُمَّ جَعَلْنَاكُمْ خَلَائِفَ فِي الْأَرْضِ مِنْ بَعْدِهِمْ لِنَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ» سپس شما را به جای گذشتگان در میان آوردیم تا بنگریم شما چه می‌کنید. حال مائیم و تجربه ایمانی که از یک طرف دلْ به دلبر دادن است و ناز او را کشیدن، و از طرف دیگر با خالِ لب او روبه‌روشدن و هزار سرگردانی. این یعنی ما را و رسیدن به لب یار کجا، که محل تجلیات ذاتیه انوار الهی است. مائیم و لب یار و بیماری از همان نوعی که در نوشته شما به چشم می‌خورد. و این قصه این زمانه است که زمانه سرگردانی است در بیابانی که انسان‌ها لیلایِ دیروزین خود را که در دفاع مقدس با آن مأنوس بودند از کف داده‌اند تا در ساحتی دیگر او را بیابند. و این قصه سرگردانیِ امروزین ما می‌باشد. لیلا را باید در ساحتی دیگر پیدا کرد، ساحتی که با «وجود» می‌توان سر و کار پیدا کرد. وجودی که هیچ چیز نیست، ولی هست. و این یعنی «دوست دارد یار این آشفتگی». زیرا سر به سامانِ دیروزین نهادن کافی نیست. موفق باشید        

37266
متن پرسش

آقا تصور کنید که یک کسی که قبلا از طرفدارهای پر و پا قرص انقلاب و حاج قاسم و آقا و امام و ... که حالا نمیدونم بگم احمق شده که سیگار میکشه و مسئلش اینه که کسی باهاش حرف نزده و حالا فقط میگه که اون حال قبلا برای چی؟ داره با شما صحبت میکنه. خلاصه بگم یک الوات به تمام معنا، دنیام ساخته نشده و حسرت می‌خورم، خیلی بازیم داده فکرام چون خیالات سوار بود بر قطار روزگار و روزگار هم بی وفاست... اباالفضل با وفا علمدار لشکرم... خدایا خسته شدم. معمولا همه اول الوات هستن و بعد میان و میشن در پی شهادت بودن. اما من برعکس شدم. الان هم نمیگم که نمیخوام شهادت رو. بلکه نمی خوام بگردم، میخوام برسم  و بدست بیارم. چون مطمئن هستم که نهایت این راه کمتر شهادت مستحق اون نیست و این سنت الهی هستش که اگه خالصانه برای خدا بودن، پیروز می‌شود حقیقت اما در هر زمانه ای هنر خاص خودش رو میخواد و اون هم مُردنه و من هم همیشه آخرش می‌فهمم که چه گندی زدم. شادی نماند و شور نماند و هوس نماند. سهل است این سخن، که مجال نفس نماند. فریاد از آن کنند که فریادرس رسد. فریاد را چه سود، چو فریادرس نماند؟ کو کو، کجاست؟ قمری مست سرود خوان؟  جز مشتی استخوان و پر اندر قفس نماند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته جناب بابا طاهر باید سبکبال شویم تا از سیطره تنگناهای تاریخ گذشته رهایی یابیم. به گفته جناب باباطاهر:
دلا راه تو پر پیچ و خطر بی
گذرگاه تو بر اوج فلک بی
گر از دستت برآید پوست از تن
برآور تا که بارت کم ترک بی
بنا بر آن است که ما انسان دیگری شویم، مطابق تاریخی که خداوند اراده کرده است، برای حضور در پهن دشتِ ابدیت. از این جهت هر اندازه بی‌تعلّق‌تر و وارسته‌تر در میدان زندگی وارد شویم، میدان پرواز ما گشوده و گشوده‌تر خواهد بود تا به جای کو کویِ قمری و مردن در قفس؛ با حضرت سجاد «علیه‌السلام» همراه شویم و در جان خود و به سوی دشت‌های بیکرانه عرضه بداریم: «انّ الراحل الیک قریب المسافة» پروردگارا! آن کس که در راهی قدم گذاشت که به سوی تو آید، بسی راه او نزدیک است. موفق باشید   
 

37257
متن پرسش

سلام و عرض احترام: ببخشید یه سوال داشتم همسر من و بچه های من که پسر ۲۳ ساله و یه دختر ۲۰ ساله ام روزه نمیگیرن. بنطر شما براشون ناهار درست کنم از نطر شرعی ثوابی داره یا اینک کار من اشتباهه؟ راستش بعد از افطار هم سخته برام درست کنم چون خودم سحری نمی‌خورم موندم چی کنم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شما وظیفه مادریتان را انجام دهید؛ بقیه کارها مربوط به خود آن‌ها می‌باشد. موفق باشید

37249
متن پرسش

سلام علیکم حاج آقا: گاهی در حال روزه و رمضان در حالتی قرار می گیریم که حوصله و توان هیچ کار و عبادتی را نداریم. اولاً: بفرمایید که علل این حالت چه چیزهایی می تواند باشد؟ ثانیاً: دقیقاً برای همین حالت توصیه حضرتعالی چیست؟ التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال این مائیم و دلی که گاهی حالت بهاری دارد و گاهی حالت خزان. به خداوند عرضه می‌داریم یا دل را بهاری کن و یا عبادات ما را با همین دلِ خزان‌زده بپذیر. موفق باشید

37242
متن پرسش

سلام و ادب استاد: طاعات قبول. چند سالی هست که متاسفانه درگیر وسواس هستم و به قول روانشناسان درگیر ocd و ocp شدم. می‌خواستم درمان بشم ولی طریقه روانشناسی رایج امروز باب میلم نیست. از طریق مسائل دینی و اعتقادی راهی برای درمان این بیماری مدنظرتون هست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته آیت الله مظاهری در این موارد باید شخصی را که به عنوان الگو و نمونه پذیرفته‌ایم، مدّ نظر قرار دهیم و بر اساس سیره و حرکات ایشان، حرکات و افکار و اعمال خود را تنظیم کنیم. در ضمن خوب است به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت است رجوع شود. موفق باشید

نمایش چاپی